به نام خدا تمام روز را خواب بودم ،بی حال و خسته ،مث مسافری که سوار اتوبوسی که مسیر طولانی شهر ها رد می رود و از فرط کوفتگی تنها می تواند چشمهایش را ببندد و کابوس های مسیر را خواب ببیند،شاید هم کمی فشارم افتاده بود ،حتی حال تکان دادن انگشتان دستم را نداشتم چه برسد بلند بشوم و شروع کنم به درس خواندن ،کمی در زمان بندی عقبم اما از کتاب های تازه در راه هستند و باید هوشمندانه بدم و مطالب اصلی تر را بخوانم تا حجم زیا کتابهایی که دارم و در این فرصت کم حتی نمی شود بی خدا حافظ . شاعر و ترانه سرا نگار منوچهری
زندگی را دوس دادرم . شاعر و نویسنده نگار منوچهری
تکلیف . شاعر و ترانه سرا نگار منوچهری
خواب ,های ,مسیر ,حال ,عقبم ,کتاب ,را خواب ,کتاب های ,از کتاب ,اما از ,بندی عقبم
درباره این سایت